محل تبلیغات شما

معمولا توی اتاق پذیرایی درس می‌خواندیم. یک شب بعد از نصف شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست. اما درس نمی‌خواند. به نماز ایستاده بود. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم. آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همینطور بود؛ هر شب هم که می‌گذشت نمازش طولانی‌تر از شب قبل بود. یک شب حدود دو ساعت طول کشید. محمودرضا آن نمازها را واقعا باحال می‌خواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست…

شهید محمود رضا بیضایی - زن امروزی

نماز شب در نوجوانی...

اگر دعوت کننده زینب سلام الله علیها باشد ...

وصیت حاج همت از زبان شهید بیضایی

شب ,درس ,محمودرضا ,پذیرایی ,اتاق ,نماز ,یک شب ,به اتاق ,اتاق پذیرایی ,می‌گذشت نمازش ,که می‌گذشت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ღღحرف دلღღ2